تیکتاکر قاتل

𝙥𝙖𝙧𝙩 𝙛𝙤𝙪𝙧
:ویو سیدنی
همینجور درحال دویدن بودیم که بارون هم گرفت
-عهههه بارونننن
سانیو:عههه بارون گرفت *دستم رو اروم بالا اوردم و قطرات بارون به سرعت روی دستم جاری میشد*
همونجا باهم ایستادیم و بعد سانزو دو تا دستام رو گرفت و زیر بارون میچرخیدیم و میخندیدیم که صدای آژیر پلیس رو شنیدیدم
-بدو بدوووو
سانزو:اره بریم
سانزو یه تیر هوایی با هفت تیر زد و ما باهم به سمت خونش رفتیم و بعد مدتی دویدن زیر بارون رسیدیم خونه ی سانزو، چه ساختمون شیکی هم داشت لعنتی!!
سانزو کلیدش رو از جیب کت حلقه ای بنفش کمرنگش در آورد و در ساختمون رو باز کرد و
سانزو:بفرما داخل پرنسس جوان!
-من از این چص بازیا بدم میاد
سانزو:جدی؟! معمولا دخترا دوست دارن
-من نه تو برو تو اول!
سانزو هم شونه ای بالا انداخت و رفت داخل ساختمون و اروم به سمت اسانسور رفت و منم پشت سرش وارد شدم
دکمه اسانسور رو زد و در باز شد، رفتیم داخل و دکمه ی طبقه ی 9 رو زد
-طبقه 9؟!
سانزو:اره خونه ی من توی طبقه 9!!
-اها!!
رسیدیم به طبقه 9 و دم در خونه ی سانزو بودیم در رو باز کرد و رفتم داخل، چه شیک خدایی با سلیقست
سانزو:خوش اومدی! *در رو قفل کردم*
-ممنونم.. میگم سلیقت خیلی خوبه سانزو
سانزو:جدی؟! به فکر تغییر دکوراسیون داخلی بودم!
-عه؟! به نظرم که خوبه باز خودت میدونی
سانزو:خب اره ام... قهوه ای چیزی میخوری؟!
-نسکافه میخورم
سانزو:باشه بشین
نشستم روی مبل مشکی رنگ و خونه رو نظاره میکردم تا سانزو از اشپزخونه بیاد
گوشی ام زنگ خورد
-الو؟!
؟ :سیدنی تویی؟!
-آ.. تو.. تو کیانا تویی؟!
سانزو:هوم؟! *چی؟! کیانا درست شنیدم؟! *
کیانا:سلام سیدنی خوبی؟! پشمام باورم نمیشه تویی!!
-اره منم وایی باورم نمیشه
دیدم سانزو با عجله اومد سمتم
سانزو:درست شنیدم گفتی کیانا؟!
-اره چطور؟!
سانزو:اون خواهر رئیسم مایکیه!

(برای پارت بعد 20 لایکککک)
دیدگاه ها (۱)

خونه جدید

بادیگارد شخصی

بانوی مقدس

بادیگارد شخصی

HENTAI :: SANZU

پارت ۸

در حال بارگزاری

خطا در دریافت مطلب های مرتبط